بخش خصوصی و دولت در دوره روحانی مخلوط شده است / اصولگراها بازی حزب کارگزاران را تکمیل می کنند

تهران - تحریریه - دکترعطا بهرمی را بیشتر با مباحث اقتصادی و تاحدی سیاست خارجی می شناسند و به ندرت درباره مسائل سیاسی داخلی اظهارنظر می کند. بهانه گفتگو هم اقتصادی و وضعیت امروز اقتصاد ایران بود، اگرچه به سختی می توان از وضعیت اقتصادی ایران گفت و از احزاب در قدرت که بانی وضع موجود هستند نگفت. پایه بحث مباحث اقتصاد کلان است، اما اشاره هایی هم به تبعات اوضاع عجیب اقتصادی کشور و اثر آن بر جامعه و موقعیت منطقه ای ایران شد. مشروح این گفتگو در دو قسمت تقدیم خوانندگان تحریریه می شود.

سوال: جناب آقای بهرامی، با تشکر که از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، اجازه بفرمایید سوال را با شاخص های اقتصاد کلان و اصول کلی که دولت در این 6 سال در اقتصاد اتخاذ کرده است شروع کنیم. اگر بخواهید اقتصاد ایران در دوره حسن روحانی را تشریح کنید، بیشتر بر چه متغیرهایی تاکید می کنید؟
ضمن عرض سلام و ادب خدمت شما و خوانندگان محترم، من هم از شما بابت دعوت و فرصتی که در اختیار بنده قرار دادید سپاسگذارم. واقعیت این است که اقتصاد ایران در دوره حسن روحانی جدای از اقتصاد ایران در دوره محمد خاتمی، هاشمی رفسنجانی و حتی دولت جنگ نیست و مدیران ثابتی که در عمده سالهای انقلاب کشور را اداره کرده اند در آن حضور دارند. اما احساس ضعف مدیریتی کلان کشور در دوره اخیر بیشتر است؛ چون مردم با استفاده از رسانه های جدید؛ بیشتر و سریعتر از ماوقع خبردار می شوند. دولت آقای روحانی تا سال 1397 شاخص تورم تک رقمی را برای افتخار کردن داشت که آن را هم از دست داد و حالا شاخص قابل افتتخاری در حوزه اقتصاد کلان ندارد. اقتصاد کشور کوچک شده و رشد اقتصادی به رقم حیرت آور منفی 9.5 درصد رسیده است. تورم به بیش از 40 درصد و افسارگسیختگی در بازار پول که ریشه نابسامانی اقتصادی کنونی هم هست عادی شده و بانک ها از بانک مرکزی با اضافه برداشت های مکرر باجگیری می کنند. در واقع اقتصاد به حال خود رها شده و مخلوط شدن بخش عمومی و بخش خصوصی را شاهد هستیم.
سوال: مخلوط شدن بخش خصوصی و بخش عمومی یعنی چه؟
یعنی اینکه مدیران دولتی در دولت به رتق و فتق شرکت های شخصی خود مشغول هستند و بخش دولتی را نه برای مدیریت کشور که برای سرویس دادن به خود و شرکت های خود می خواهند. به نظر می رسد که نقص قانونگذاری جدی برای تفکیک این دو حوزه وجود دارد و باید مانع این تداخل کشنده شد. جمله ای به ابن خلدون منتصب است که گفته وای به حال مردمی که تاجرانشان حاکم و یا حاکمانشان تاجر باشند.
سوال: این اختلاط فقط به مدیران دولت کنونی باز می گردد و یا طیف اصولگرا هم چنین مشکلی را در بین نیروهای خود دارد؟
از آنجا که در عمده سال های انقلاب طیف کارگزاران حاکم بوده، این معظل درباره این جریان قدرتمند اقتصادی و سیاسی که با اصلاحات پیونده خورده بیشتر صادق است و حتی می توان به فراگیری نزدیک به 100 درصدی آن در حزب کارگزاران سازندگی استناد کرد. اما به دلیل نقص قانون و نظارت؛ محدود به این طیف نیست و حتما در بین اصولگرایان هم نمونه دارد، اگرچه از نظر فراوانی و شدت با کارگزاران قابل مقایسه نیست. اما اجازه بفرمایید فضا را به سیاست نکشانیم و بر خروجی مدیریتی این طیف توجه کنیم. اگر اقتصاد ایران نفتی است، اگر اقتصاد ایران ضدتولید است، اگر اقتصاد ایران از فقیر یارانه می گیرد و به ثروتمند می دهد، اگر اقتصاد ایران بدون برنامه است و با چالش های بی انتها روبرو است و دهها اگر دیگر، منطقا آنکه بیشتر بر سر کار بوده باید پاسخگو باشد نه آنکه در کنار گود حاضر بوده است. اما طیف حاکم، در دوره های مختلف خود را اپوزیسیون و جریان خارج از قدرت معرفی کرده و سوم شخص غایب را به عنوان متهم به مردم شناسانده است.
سوال: چرا اصولگراها برای این مشکل چاره اندیشی نکرده و از خود دفاع نکرده اند؟
البته خود آنها باید از خود دفاع کنند و توضیح دهند، اما به عنوان یک کارشناس باید عرض کنم که طیف اصولگرا زبان مشترک با جامعه ندارد و کنشگری سیاسی مبهمی را دنبال می کند که در حال ضربه زدن به نظام به دلیل تکمیل بازی جریان در قدرت است. آنها با ادبیات و منطق مبهمی که دارند باعث زیر سوال رفتن بخش های پیشتاز و موفق نظام شده اند. شما ببینید که در منطقه بخش نظامی کشور موفقیت بی نظیر تاریخی کسب کرده است، اما از طرف برخی در داخل؛ این جریان اجتماعی دنبال می شود که چرا پول های خرج شده در عراق و سوریه خرج فقرا نمی شود؟ درحالیکه فقر و بیکاری دارای چندین وزارتخانه مسئول و میلیاردها دلار بودجه است. یعنی بخش موفق را به خاطر بخش ناموفق تنبیه می کنند. به جای تشکر از بخش نظامی کشور؛ سوال می شود که چرا بخش های غیرنظامی خوب کار نمی کنند! این وضعیت تلخ باعث متهم شدن جوانان فداکار این مرز و بوم و قربانی شدن آنها پای رقابت های سیاسی احزاب شده است.
سوال: یعنی اصولگراها باید چه کاری انجام دهند؟
ببینید، رسانه های اصلی؛ با تاکید بر رسانه ملی؛ در اختیار اصولگراها است. چرا آمریکا می تواند مردمش را قانع کند که در خاورمیانه با 10 هزار مایل فاصله باید حاضر باشد، اما رسانه ملی نمی تواند مردم را قانع کند که باید در کشورهای همسایه دیوار به دیوار حاضر باشیم؟ این یک سوال بدیهی است. به جای تاکید بر استدلال و بحث آزاد، بر شعار و تکرار مکررات اصرار می کنند که نتیجه آنرا دارید می بینید. اصولا بدون توجه به طیف های سیاسی؛ باید ذائقه مردم را به گونه ای اصلاح کرد که بتوانند درباره مدیریت ها قضاوت کنند. هر کسی که باعث وضع کنونی اقتصاد کشور و افتادن آن در ورطه رکود بی سابقه فعلی است، هویتش را نتواند پنهان کند و برای نجات خود؛ ارزش های مردم را فدا و سپر بلا نکند. اما متاسفانه به دلیل تعریف سیاسی برای همه چیز و همه جا، این فرار از پاسخگویی شایع است و طیف مقابل دولت هم ناخواسته به آن دامن زده و عملا در زمین مدیران ناکارآمد دولت اعتدال بازی می کند و راهکار خاصی هم ندارد و فقط اصرار دارد که به هر قیمت ممکن خود عنان قدرت را در قوه اجرایی و قانونگذاری در اختیار بگیرد. پایان قسمت اول
۱۳ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۵:۵۹
کد خبر: 5614

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 5 + 8 =